تکنیکهای فرمالیستی:
1- آشنایی زدایی( غریبه گردانی)
آشنایی زدایی یکی از جذاب ترین تکنیکهای فرمالیستی است که توسط نظریه پرداز فرمالیسم شوروی، شکلوفسکی، ابداع و معرفی شده آشنایی زدایی به عبارتی گفته می شود که عبارت دیگر راعادی می کند و غالبا در شکل واژگان و عبارات کوتاه خودنمایی می کند در آشنایی زدایی، اجزائ غریبه گردان یا آشنا زداینده در کنار اجزائ آشنا به صورت مکانیکی و ایستا قرار می گیرد.
در ادبیات دفاع مقدس، واژگان جدید و تازه ای وارد داستان شد که پیش تر سابقه نداشت، اغلب این واژه ها درحوزه ادوات جنگی است که به صورت ادبی درداخل جملات به کارگرفته شده. مثال داستان فرار مرد جنگی، منور بزرگی با کبکبه ودبدبه بالای سر سنگر تیربار روشن شد و سایه های صورت مصطفی را جابجا می کرد که او اول شروع کرد ( توصیف منور همراه با کبکبه و دبدبه از خصایص انسانی و جابجا کردن سایه صورت مصطفی). گلوله اول: مصطفی همان لحظه اول خواستگاری بهم گفت که تو چطوری مجابش کردی که بیاد خواستگاری من.
گلوله دوم: چرا این کار را کردی؟ چرا خودت...و ادامه حرفش را برید ( گلوله استعاره از سخن معترضانه وجسارت آمیز)
و در داستان چتری برای کارگردان عنصر آشنایی زداینده، تکرار نام جمشید است. جمشید جمشید جمشید یادت هست اولین فیلمی که گرفتی با پول چه کسی بود؟ و در داستان پرعقاب گلوله خمپاره که فضا را می شکافد و بعد همچو مرغ ماهی خواری که خود را برای شکار ماهی در آب جمع می کند بر همین جاده فرود می آید.
2. عریانسازی یا آشکارسازی صناعت که این هم از شکلوفسکی است. محصول کش آمدن و طولانی کردن خبر است. به ویژه باکند کردن رفتار بیان میشود تا احوال بیرونی ودرونی یک شخصیت داستانی در رویدادی ویژه نشان داده شود. دوتکنیک کند شدن وطولانی شدن زیرمجموعه عریانسازی صناعت است که آن هم نتیجه اش آشنایی زدایی است. مثال داستان نامه ای به خانواده سعد در این داستان از طولانی کردن خبر بهره گرفته شده است بیان اصل ماجرا در صبح ششم مهرماه سال 1360در گذشته ونیز مسئله تبادل اجساد کشته شده گان جنگ تحمیلی میان ایران وعراق پس از سالیان دراز در زمان حال وهمچنین پرداختن جزئیات دفن جسد سعد، کوشیده است تا به عریانسازی صناعت جهت طولانی کردن خبر دست پیدا کند. ودر داستان پر عقاب درمورد رزمنده مرز نشین ایرانی که قرار است تا دقایقی یک سرباز عراقی رادرخود مرز عراق مورد اصابت قرار دهد که به دوشکل کند شدن زمان و طولانی شدن مشاهده میگردد یعنی هفده ثانیه ای که قرار است گلوله به سرباز عراقی اصابت کند از ثانیه هفدهم تا ثانیه یکم به صورت معکوس در نگ می کند.
شخصیت پردازی:
شاخص ترین داستان این مجموعه در حوزه شخصیت پردازی داستان سی ونه ویک اسیر است. داستان در مورد نوجوان رزمنده ای است که مسئولیت حمل اسرای جنگی را به همراه یک راننده سالخورده برعهده دارد. شخصیت راوی از نظر ساده یا جامع بودن حتما شخصیت جامعی است یعنی در طول یک داستان کوتاه ما جنبه های مختلفی از شخصیت او را می بینیم. در یکجا از تعارف سیگاربه او واحساس بزرگی کردن نابالغ بودنش را ودر جای دیگر که به شخصیت خشنی تبدیل میشود دیگر نشانه های نابالغ بودنش را نمی بینیم.به هرحال احمدزاده هم ازنظر روانی وهم فیزیکی به این شخصیت پرداخته در شیوه فیزیکی جدال او با کماندوی عراقی ودر شیوه روانی حسهای نفرت وخشونتی که یکی از کماندوهای اسیرعراقی در نپذیرفتن تزریق خون ایرانی(او به ایرانی ها لقب مجوس داد) به اودر وی ایجاد می کند واوهم به خاطر به دست گرفتن اسلحه عراقی به طهارت دستهایش فکر میکند.
روایت شناسی :
ژنت، روایت شناس فرانسوی به دنبال نظریات فرمالیست روسی، نظریه روایت شناختی کانونی سازی خود را بنا گذاشت. در نظریه کانونی سازی، چهار عنصر روایی نظم، تداوم، بسامدوکانونی سازی در تحلیل فرم روایی داستان بررسی می شود. نظم: ترتیب بیان روایت، که توالی زمانی رویدادها را مورد مراقبه قرار میدهد.تداوم: طول مدت روایت، که امکان دارد با مدت زمان وقوع داستان برابر نباشد. بسامد: بیان وقایع تکرار شونده ویا بیان مکرر وقایع به گونه ای که ممکن است یک رویداد واحد، بارها در روایت تکرار شود ویا رویدادی که به کرات اتفاق افتاده تنها یک بار ذکر شود.وکانونی سازی: اتخاذ گریزناپذیر پرسپکتیوی محدود در روایت، یعنی دیدگاهی که از آن اشیاء دیده، احساس، ادراک وسنجیده بشوندکانونی سازی نامیده میشود مراد از کانونی سازی ، زاویه ای است که اشیاء از آن دیده میشوند.
روایت در داستانهای شهر جنگی:
نظم همان توالی وقوع رویدادها در داستان وترتیب بازگویی آن است. ژنت هرگونه انحراف از نظم وآرایش ارائه عناصرمتن را از نظام درداستان زمان پریشی می نامد. زمان پریشی دونوع است یکی گذشته نگر ودیگری آینده نگر.زمان پریشی گذشته نگر، روایت رخداد داستان پس از نقل رخدادهای سپری شده متن است. زمان پریشی آینده نگر، پیش بینی رویدادها وپیشی گرفتن ازآنها به گونه ای که حوادث آینده، پیش از موعد منطقی ومقرر خود وپیش از وقوع روایت گردند.در عنصر نظم، زمان پریشی گذشته نگر دراغلب داستانهای شهرجنگی به کار رفته است. این مجموعه به علت سبک ادبی خود، که به خاطره نویسی شباهت زیادی دارد، مرتبا از دیدگاه راوی که در همه داستان ها اول شخص است، به حوادث گذشته اشاره شده است. در داستان هواپیما، هم به رخدادهای زندگی شخصیت فرهان به صورت گذشته نگر اشاره شده است وهم به اصل داستان یعنی علاقه مندی راوی به هواپیمای عروسکی، درداستان فرار مرد جنگی، حادثه برخورد راوی با ناهید وایجاد علاقه میان آنها زمان پریشی گذشته نگر دارد وهمینطور در نامه ای به خانواده سعد، حوادث مربوط به پیدا کردن جسد سعد ودفن جسدش زمان پریشی گذشته نگر است. واز همه مهمتر داستان چتری برای کارگردان، در این داستان شروع روایت وپایان بندی آن با زمان پریشی گذشته نگر است یعنی داستان خیس شدن راوی زیر باران درکنار کارگردانی به نام ابراهیم البته این داستان زمان پریشی آینده نگر هم دارد که صحنه ای درداستان است که جمشید محمودی ، پیش بینی میکند که درآینده کارگردان شهیری خواهد شد وراوی نیز به عنوان چتر بیار، بالای سر او چتر می گیرد.
تداوم، گستره زمانی روی دادن واقعی حوادث را نسبت به حجم متن اختصاص یافته به همان رویداد می سنجد. اگر به یک گستره زمانی بلند، تکه کوتاهی از متن اختصاص داده شود به آن شتاب مثبت می گویند واگر برای یک گستره زمانی کوتاه ، یک تکه بلندی از متن اختصاص داده شود به آن شتاب منفی می گویند. در اغلب داستانهای شهر جنگی شتاب مثبت به کار رفته چون بنا به همان سبک خاطره نویسی که زمان های طولانی را در چند پاراگراف خلاصه می کنند، اغلب داستان ها، حوادث دوران جنگ را به دوران پس از جنگ پیوند می دهند یعنی طول مدت چند ساله مثل چتری برای کارگردان، نامه ای به خانواه سعد، فرار مرد جنگی. امادر داستان سی ونه ویک اسیر وپرعقاب برعکس شتاب منفی به کاررفته چون یا مدت زمان نسبت به حجم متن مناسب است یا مدت زمان کوتاهتر از متن است. مثلا در پرعقاب ، حجم متنی که در انتهای داستان برای هفده ثانیه مدت زمان اصابت گلوله به سرباز عراقی در نظر گرفته شده است بسیارزیاد است وشتاب این داستان منفی است.
بسامد، تکرار در نقل روایت است که ارتباط تعداد دفعات رخداد در داستان وتعداد دفعات باز نمایی آن در روایت را مورد توجه قرار میدهد بسامد مفرد ،یک بار گفتن آن چه که یک بار اتفاق افتاده است مثل داستان اگر دریا قلی نبود که به تکرار یکباره اتفاق بسنده کرده. بسامد مکرر یعنی تکرار n دفعه چیزی که یک بار اتفاق افتاده(n دفعه یعنی چندبار) مثلا ماجرای کماندوی عراقی که حاضر به تزریق خون نشده واین توسط راوی چند بار نقل شده وبسامدبازگو، یعنی حادثه nبار اتفاق افتاده اما تنها یک بار بازگو شود که موردی در داستانهای شهر جنگی نداشت وبسامد مکرر نمونه های متعددی در داستانهای شهر جنگی داشته است.
کانونی سازی:
نمونه بارز کانونی سازی پرعقاب است. اگرچه اغلب داستان ها به خاطر روایت اول شخص از عنصر راوی- کانونی گر بهره مندند، در پرعقاب ، راوی داستان کانونی کر، وسرباز عراقی کانونی شده است. (در کانون روایت دو عامل وجود دارد: راوی- کانونی گر وکانونی شده( مورد مشاهده)).
البته در دامه سخنان آقای محسن نژاد ،خانم ره وخانم بخشی نژاد هم نظریاتی به این شرح اعلام کردند: اولا نوشتن راجع جنگ کار آسانی نیست . جنگ روزی تمام میشود ولی هنر نوشتن آن است که باقی میماند آقای احمدزاده در چهار داستان اول خود این هنر را به وضوح نشان داده ولی در بقیه داستانها آن قوت هنری قبلی دیده نمیشود. داستانهای شهر جنگی تلاشی است برای آزمودن نحوه نگریستن ما به جنگ. در بعضی از داستانهای این مجموعه نویسنده ازتک گویی واحساسی نوشتن استفاده کرده ودر جاهایی هم نتیجه گیری را به خواندده واگذار کرده .
موضوعات مرتبط: <-CategoryName- ><-CategoryName- >
برچسبها: